گل پسرم امیر مهدیگل پسرم امیر مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

شکلات مامانی وباباش♥

تاپ بازی

نازپسری سلام امروز سوار تاپ قشنگت کردم واصلاهم فکرش رو نمی کردم که بتونی خودت رو داخل تاپ  نگه داری ولی وقتی سوارت کردم حسابی خوشت اومده بود ودستات رو هم قشنگ از میله هاش گرفته بودی و باباجونم داشت حولت میدادکه یک دفعه مامانی رو صدا کرد که  نگاه تو کنم آخه تو توی تاپ خوابت برده بود  واسه مامانی هم خوب شد دیگه  بخاطر  اینکه یه روش جدیدی پیدا کردم برا خوابوندن تو بقیه عکساتم تو ادامه مطلب ...
30 مهر 1390

جشن

شاپرک مامانی سلام توجشن حسا بی بهمون خوش گذشت که خداکنه واسه ی مهمون هامون هم همینطور بوده باشه   تازه کلی هم بامهمونامون ازت عکس انداختیم   بعداز رفتن مهمونا وتمیز کردن خونه   رفتیم به مراسم عقد دوست مامانی که اونجا هم رفتی بغل عروس و باهمدیگه چندتا عکس انداختین   که فکر کنم بهت خیلی خوش گذشته بود اخه  وقتی میخواستم از بغل عروس خانوم بگیرمت تور   عروس رو ول نمیکردی خلاصه بعد از تمومشدن مراسم رفتیم رستوران واسه شام وقتی هم که   رسیدیم خونه تو زودی لالا کردی اخه حسابی خسته شده بودی     ...
25 مهر 1390

تولد 4ماهگی

پسرک نازم سلام این چند روز حسابی  مریض شده بودی والان که دمای بدنت رو باباجونی گرفت دمای بدنت اومده پائین اشاا.. که داری خوب خوب میشی اخه دیروز تبت خیلی رفت بالا موقع برگشت از دکتر باهم دیگه رفتیم امام زاده عبدا.. واسه زیارت که بهتر شدن حالت رو من فقط از رفتن به زیارت میدونم به هر حال خدارو شکر که الان خوبی تولد ٤ ماهگیتم با هزاران بوسه به توی نازنینم تبریک میگم راستی برا روز جمعه برات جشن ختنه سوران گرفتیم و کلی هم مهمون دعوت کردیم حالا خبرهای جشن رو تو اپ بعدی برات مینویسم بابای   ...
20 مهر 1390

شیطنت

سلام پسر گلم لب تاپ رو روشن کرده بودم ومیخواستم که چند تا از عکس های نازت رو توی وبلاگت بذارم تو رو هم کنارم خوابونده بودم که دیدم در حالی که برگشتی روی شکمت چون دستت رو از متکات گرفته بودی متکات رو هم با خودت چرخوندی منم سریع ازت عکس گرفتم قربون پسر گلم بشم با این کاراش   ...
17 مهر 1390

تبریک

نازدونه ای مامانی سلام امروز روز جهانی کودک بهمین خاطر این روز رو به تو همه دوست های نازت تبریک میگم   عزیزکم روزت مبارک   ...
16 مهر 1390

مرد شدن پسرم

ناز دونه ای مامانی سلامممممممم مطلب امروزم در مورد مرد شدنت بزرگ مرد کوچک بقیه اش تو ادامه مطلب آخه دو روز پیش ختنه ات کردیم یعنی روز سه شنبه12/06/1390ساعت17توسط دکتر اربابی در کلینیک پاستور هرچند هیچکی راضی نبود ولی مامان   لجبازت اسرار پشت اسرار که باید تا کوچیکی این کا ررو بکنیم بالاخره حرف  مامانی هم شد هرچند که   خودمم خیلی میترسدم طوری که کم مونده بود پشت در اتاق از حال برم ازترسم   خدارو شکر الان خوب شدیو دیگه اذیت نمیکنی ولی یکمی لوس شدی اگر مامانی زیاد از جزئیاتش برات   ننوشتم چون نمیتونم بنویسم اخه یاد گریه هات می افتم ناراحت میشم   اشاا.. چند روز دیگه که کاملا...
14 مهر 1390

عکس واسه عمو وعمه جونم

سلام به گل پسر مامانی ویه سلام گرم وپر محبت به عمه جون   این مطلب رو مخصوص عمه جون مینویسم آخه یه هفته ای میشه که خونه شون رو بردن قم  (بخاطر ادامه تحصیل ) البته ما هم واسه اساس کشی همراهشون رفتیم که قند عسل    اونجا چرخیدن به رو شکمش رو یادت گرفت که عکسهای مسافرت وزیارتش رو توی مطلب بعدی میزارم الانم ما دلمون براشون یه ذره شده که مطمئنم عمه جونم دلش واسه امیر مهدی جون  یه ذره شده   بخاطر همین چندتا عکس از شکلات میزارم    توادامه مطلب عمه وعمو جوووووووووووووووووووووووون دووووووووووووووووووووووووستون دارمممممممم   ...
10 مهر 1390
1